دل نوشته های من

چنان زندگی کن که کسانی که تو را می شناسند،

 اما خدا را نمی شناسند

بواسطه آشنایی با تو، با خدا آشنا شوند  . . .

در شروع فصلی جدید از نوشته های من و ....

گفته ام دوستت دارم ولی این آغاز یک اتفاق بود من تنها چون سرو خمیده در دامنه سخت روزگار هر روز چشم انتظارطلوع گرم خورشید از پس صخره های سرد غمگین از غروب سرد خورشید وآغاز دل تنگی شب های پر ستاره تکرار روزها وشبها تنهایی در دامنه صخره ای زندگی چشم انتظار روز ی که هیزم شکن روزگار این تنه را با تبر خود خورد کند تا روزی تو با پرهای زیبای خود بر شاخه های این سرو نشستی و چه عاشقانه با نوک کوچک خود طمع نوازش را بر تن خسته من اشنا کردی کاش می شد با شاخه هام بغل کنم تو را که عادت بدم یه گوشه بند شی ولی .....

آرش 96

آغازی دوباره در فصل جدید

 دراین التهاب بود ورفتن

چه سخت می توان باور 

نبود دریا را 

گربی هدف بودی و 

ماندی دراین ساحل 

پندار که خود کردی

آرش 94 

درسکوت آرام جاده بارانی 

چه فریادی در سینه من 

می درد ذهن خسته ام را

شاید دیدن خیسی برگ و جاده

یاد همه دوران کودکی من 

اونقد بزرگه تنهایی این مرد

که حتی تو دریا نمیشه غرقش کرد

من عاشقت هستم اینو نمیفهمی

یه چیزو میدونم که خیلی بی رحمی

جان جوانی مرا پیر ترانه کرده ای

زبان احســـاس مـَـــرا، تو عاشـــقــانه کرده ای...

مـشـکـل ایــن نـیـسـت کـه تـعـداد احـمـق هـا زیـاد اســت 

مـشـکـل در تـوزیـع نـامـنـاسـب آنهـــاسـت.

٠•●ஜ مــــــارک توایــــن ஜ●•٠

روزی کسی را پیدا خواهید کرد

که گذشته تان برایش اهمیتی ندارد

 چون می خواهد آینده تان باشد...

زمانی كه خاطره هایت ازامیدهایت قویتر شدند

 پیــــــــــر شدنت شروع میشود ...

زمان آدم‌ها را دگرگون می‌کند

اما تصویری را که از آنها داریم ثابت نگه می‌دارد.

 هیچ چیزی دردناک ‌تر از این تضاد

 میان دگرگونی آدم‌ها و ثبات خاطره نیست!

... خیلی باید بی معرفت باشی

 که نفهمی پشت جمله

"تنهام نذار من بی تو نمیتونم"

چه غروری شکسته شده ؛

به خاطر دوست داشتنت ...